خبری داشت کلاغ گفت در گوش درخت برگ ها تک تک ریخت از سر دوش درخت سار از شاخه پرید با زد تا ته باغ گفت با سبزه و گل هر چه را گفت کلاغ دل هر گنچه تپید رنگ گلبرگ پرید برگ بی حوصله شدسبزه خمیازه کشید شاپرک خواب نبود پر زد از باغ و گذشت هر چه را دید شنید برد تا پهنه ی دشت آهو از دشت گریخت رمه برگشت به ده عاقبت باز رسید خبر از دشت به ده باد هوهو می کرد ابر هی می بارید خبر
داغ کلاغ ده به ده می پیچید نامه برای خودم و متن...
ما را در سایت نامه برای خودم و متن دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : moeinhalimi بازدید : 38 تاريخ : دوشنبه 5 دی 1401 ساعت: 20:04